جوان امروزی
وادی چهارم :استغنا هفت دریا یک شمر اینجا بود هفت اخگر یک شرر اینجا بود هشت جنت اینجا مرده ای است هفت دوزخ همچون یخ افسرده ای است وادی پنجم :توحید رویها چون زین بیابان درکنند جمله سراز یک گریبان برکنند گر بسی بینی عدد ,گر اندکی آن یکی باشد در ره در یکی چون بسی باشد یک اندر یک مدام آن یک اندر یک ,یکی باشد تمام وادی ششم :حیرت مرد حیران چو رسد این جایگاه درتحیر ماند وگم کرده راه گر بدو گویند مستی یا نه ای؟ نیستی گویی کا هستی یا نه ای؟ در میانی یا برونی ازمیان؟ بر کناری یا نهانی یا عیان؟ فانیی یا باقیی یا هر دویی؟ ای نه ای هردو ,تویی یا نه تویی؟ گوید اصلامن ندانم چیز من وان ندانم همه ندانم نیز من عاشقم اما ندانم بر کیم نه مسلمانم نه کافر پس چیم لیکنت از عشقم ندارم آگهی هم دلی پر عشق دارم هم تهی وادی هفتم:فقرو فنا بعداز این وادی فقر است وفنا کی بود اینجا سخن گفتن روا عین وادی فراموشی بود گنگی و کری و یبهوشی بود
Design By : Pichak |